1 اُم

خاطره امروز نیس خاطره هفته پیش شنبه که آخرین امتحان رو که خیر سرمون اجتماعی بود رو دادیم آقا من که فن یار هستم تو کلاس میمونم با معاونم زنگ آخر صندلی ها رو واسه امتحان بصورت عمودی عمودی آماده میکنیم ، آقا ما آماده کردیم و ما هم یکم شیطون خودمونو میذاریم کنار زرنگا و بقیه هم که به جهنم کجا میذاری بذار..... یعنی جوری شده بود ردیف اولی میومد ردیف آخر ردیف آخری میرفت ردیف اول کنار مراقب ... ی مراقب واس ما میذاشتن که مراقب نه گلی از گل های بهشت میشینه رو صندلی با گوشیش کلش آف کلنـــز بازی میکنه و هر از گاهی سرشو بلند میکرد و میگفت : شما پسرای خوبی هستید و نیازی به نگاه کردن  ب شما نیست ، ما هم میگفتیم خییییییلی " چوووووخ " <--- البته این به زبان ترکیه .... ولیییییی اون روز روز امتحان اجتماعی دیوث اومد و ورقه ها رو داد و رفت و نشست گوشیش رو باز کردم ماهم که مشغول تقلب و نوشتن هستیم . من ب مراقب شک کردم دیدم با اون چشماش که یکی به شرق و یکی به غرب نگا میکنه زیر چشمی ما رو میپاد (نگاه میکنه ) ی وقت دیدیم یکی رو گرفت دانش آموزش گفت: آقا من کاری نکردم و از این چیزا ..... نگو دیوث داره با گوشیش فیلمبرداری میکنه فیلم رو نشون داد :|
و همه ما اینجوری شده بودیم ---->(کلیک کن) دیگه حرفی ندارم ...

- اگه خاطره بدی بود و خوشتون نیومد شرمنده ...
MOHAMMAD JR ادامه مطلب ۳ ۲
علی . ج
عَجَب !!! :|

O___O

4jok 😃😃
😃

//..

Fuck you
لایکــــــــــــــــــــ....

;)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اگر رویایی در سر نداری میان تو و مسافری که در راه مانده فرقی نیست